آیا یادگیری برخی از زبان ها آسان تر از سایر است؟
هر زبانی روشهای یادگیری منحصر به فرد خود را دارد، ولی قابلیت یادگیری آسان یا دشوار بودن یک زبان نسبت به دیگری بستگی به زبان مادری شخص دارد. بنابراین، سطح آسانی یا دشواری یادگیری یک زبان بیشتر به توانایی شخص در ارتباط با زبانهای دیگر، تا به رتبهبندی محدودی از پیچیدگی زبانها، وابسته است.
همچنین، اگر تا به حال به یک کشوری سفر کرده باشید که زبان متفاوتی را بکار میبرد، متوجه خواهید شد که بدون تسلط بر آن زبان، مکالمه و ارتباط با محیط اجتماعی و فرهنگی بسیار دشوار است. در دنیای امروزی که مسافرت بینالمللی روزافزون شده است، یادگیری چند زبانه به عنوان یک مزیت بزرگ محسوب میشود. اگرچه ممکن است در دوران تحصیلی یا دانشگاه به یادگیری یک زبان دیگر پرداخته باشید، امکانات شما معمولاً محدود به انتخابهای مشخصی بوده است.
با این حال، تقریباً 6500 زبان در جهان وجود دارد که از زبانهایی که بیش از یک میلیارد نفر صحبت میکنند (چینی ماندارین) تا زبانهایی که کمتر از 1000 نفر در مناطق دورافتاده از سیاره ما صحبت میکنند، متفاوت است. افرادی که مشتاق گسترش مهارت های زبانی خود هستند، اغلب از خود می پرسند که “آسان ترین” زبان برای یادگیری چیست، اما این پاسخ (مثلاً معمول) آنطور که شما انتظار دارید ساده نیست!
چگونه زبان یاد بگیریم؟
همانطور که شاید میدانید، تحقیقات نشان دادهاند که یادگیری زبان در کودکی نسبت به بزرگسالی آسانتر است. علاوه بر این، یادگیری زبان دوم برای کودکان، به ویژه قبل از سن ۷ یا ۸ سالگی، بسیار سادهتر از یادگیری آن در آینده است. دلیل این امر انعطافپذیری مغز در دوران کودکی است، به معنای این که مغز در این دوره قادر به ایجاد و تقویت مسیرهای عصبی است. در این سالهای اول زندگی، مغز ما در حال پردازش حجم زیادی از اطلاعات و ورودیها در زمان یادگیری درباره جهان است. مغز به این توصیف میشود که مانند یک اسفنج عمل میکند که مسیرهای عصبی را به راحتی ایجاد و تقویت میکند، و این باعث میشود که یادگیری زبان در دوران جوانی آسانتر باشد.
کودکان معمولاً در 12 تا 18 ماه اول زندگی خود میتوانند به زبان مادری خود (زبانی که در خانه و با آن صحبت میشود) صحبت کنند. هر چند که رشد هر کودکی به سرعت متفاوتی است، اما واضح است که زبان در این دوره به سرعت آموخته میشود. بخشهایی از مغز مانند نواحی بروکا و ورنیکه، که شامل بخشهایی از لوب تمپورال و پسجداری است، در این فرآیند نقش دارند. وقتی شما فعالیت مغزی را در حین یادگیری زبان مشاهده میکنید، شبکههای پیچیدهای از ارتباطات عصبی برای شنیدن، پردازش و درک زبان، همانند زبان نوشتاری و گفتاری، دیده میشود. این ارتباطات برای تفسیر معنای نحوی، معنایی و ساختار جملات زبان، هر دو نیمکره مغز را فعال میکنند.
با گذشت زمان، توانایی ما در درک و تولید زبان اولیهمان شبیه به ماهیت زبان دوم میشود، زیرا مسیرها بر اساس آن مفهوم خاص از زبان ایجاد و تثبیت میشوند. به همین ترتیب، اگر در آن دوران کودکی زبان دومی را یاد بگیرید، مغز شما این انعطافپذیری را دارا خواهد بود که دانش زبانی اضافی را جذب و تثبیت کند. توجه: برای حفظ این مهارتهای زبانی فرعی، لازم است که آنها را با گذشت زمان تمرین و تجدید کنید.
با این حال، هنگامی که از دوران کودکی گذر می کنیم، میلین شدن مغز افزایش می یابد و مسیرهای عصبی ما را در جای خود محکم می کند و یادگیری زبان را دشوارتر می کند.
چه چیزی یک زبان را دشوار می کند؟
علاوه بر محدودیتهای فیزیکی و شناختی ما در یادگیری زبان پس از بزرگتر شدن، بسیاری از مردم باور دارند که یادگیری برخی زبانها ذاتاً سختتر از دیگران است، اما در واقع، همه چیز نسبی است! به طور خاص، دشواری یادگیری یک زبان مستقیماً با شباهت آن به زبان اول شما و مسیرهای منطقی، معنایی و نحوی که قبلاً ایجاد کردهاید، ارتباط دارد.
برای مثال، اگر زبان مادری شما انگلیسی باشد، ایده یادگیری چینی ماندارین یا روسی ممکن است چالشی بزرگ به نظر برسد، اما اگر زبان مادری شما ویتنامی باشد، یادگیری زبان چینی به نسبت آسانتر خواهد بود (زیرا هر دو زبان تحلیلی هستند). به همین ترتیب، یک فرد روسی ممکن است دشواری بیشتری در یادگیری زبان فرانسوی یا آلمانی داشته باشد، اما انتخاب زبان اوکراینی به عنوان زبان دوم برای او بسیار آسانتر باشد (زیرا اوکراین و روسیه هر دو به شاخه اسلاوی شرقی خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارند).
در جهان، شش خانواده زبانی بزرگ وجود دارد، از جمله: نیجریه-کنگو، آسترونزی، ترانس گینه نو، چینی-تبتی، هند و اروپایی، و آفریقایی-آسیایی. یادگیری زبانهایی که در یک خانواده زبانی هستند، اغلب آسانتر به نظر میرسد، زیرا این زبانها ممکن است برخی از اصول را به اشتراک بگذارند، از جمله همزادها (کلمات با منشأ مشترک که اغلب شبیه هم هستند)، قواعد دستور زبان، صرف، تونالیته، جنسیت، و سطوح رسمی و غیره.
اگر در حال تلاش برای یادگیری یک زبان جدید هستید که با زبان مادری شما در مورد این عناصر زبانی متفاوت است، با مشکل مواجه خواهید شد! برای بسیاری از افراد، تونالیته در زبانها اغلب به عنوان مانعی سخت در یادگیری آنها محسوب میشود. به عنوان مثال، در زبانهایی مانند ویتنامی، تایلندی، ماندارین یا زولو، معنی یا کاربرد کلمات ممکن است بر اساس لحن (بلندی) و حرکت آنها در هر هجا متفاوت باشد. در زبانهای دیگر، قرار دادن تاکید یا لحن در یک کلمه میتواند معنای آن را تغییر دهد. این تفاوتهای ظریف برای افرادی که زبان اصلی آنها غیر تونالی است (مانند انگلیسی یا فرانسوی) میتواند چالشبرانگیز باشد.
علاوه بر این، زبانهای “کوچکتر”، که دارای واژگان کمتر و ساختارهای سادهتری هستند، بیشتر به تونالیته و عطف وابسته هستند، در حالی که زبانهای “بزرگتر” اغلب در قالب ساختارهای سختگیرانهتری قرار میگیرند. به عنوان مثال، در زبان ماندارین ممکن است از یک کلمه به شش روش مختلف تلفظ کنید تا شش معنی متفاوت به آن ببخشید. در زبان انگلیسی، به راحتی شش کلمه متفاوت برای بیان همان ایدهها وجود دارد. در پاسخ به سوال اصلی، زبانهایی که به شدت به زبان مادری شما شبیه هستند، به عنوان سادهترین زبانها برای یادگیری محسوب میشوند.
کلام پایانی
اگر تمایل دارید مغز خود را فعال نگه دارید و مهارتهای زبانی خود را گسترش دهید، میتوانید به یادگیری یک زبان جدید بپردازید. از دیدگاه انگلیسی زبان، یادگیری بیشتر زبانهای رومی و هندواروپایی حدود 600 ساعت طول میکشد، در حالی که یادگیری زبانهای لحنی یا خانواده زبانهای سینو-تبتی بیش از 2000 ساعت ممکن است طول بکشد. این اعداد ابتدایی ممکن است نگرانکننده به نظر برسند، اما یادگیری زبان میتواند یک سرگرمی مادامالعمر باشد.
به عنوان یک زبانآموز، برای درک اینکه کدام زبانها برای شما قابل دسترستر هستند، میتوانید به خانوادههای زبانی اصلی نگاه کنید. در مورد اصول منحصر به فرد هر زبان بخوانید و تعیین کنید که آیا مغز شما آماده است تا مسیرهای جدیدی را ایجاد کند یا خیر!