متفرقه

چرا بزرگسالان برای یادگیری زبان دوم تلاش می کنند؟

دلایل زیادی وجود دارد برای اینکه چرا بزرگسالان زبان دوم را سخت تر از کودکان یاد می گیرند.

با این حال، یادگیری آگاهانه با منحنی فراموشی وحشتناک مشخص می شود در حالی که آموزش ناخودآگاه جدید مهارت های زبانی بدون منحنی فراموشی است.

کودکان به راحتی زبان ها را یاد می گیرند

کودکان زبان را به راحتی و به صورت طبیعی یاد می گیرند و به زبان و لهجه مختص منطقه ی خود صحبت می کنند. این درحالی است که یادگیری زبان دوم یا در برخی موارد زبان سوم برای بزرگسالان مشکلی بزرگ و چالشی سنگین است. دلیل این پدیده مکانیسمی است که بزرگسالان و کودکان در یادگیری استفاده می کنند. مغز کودک با مکانیمسی که دارد تمام واج های اطرف خود را ضبط می کند به همین دلیل است که کودکانی که در اطراف آن ها به چند زبان صحبت می شود می توانند آن ها را به راحتی زبان مادری صحبت کنند.

برای کودکان، این یک روش استاندارد است که ابتدا گوش دادن و سپس صحبت کردن است. در طول سال اول گوش دادن، کودک به طور ناخودآگاه در حال تشکیل پایگاه داده تصاویر مرتبط با اشیا، احساسات یا اعمالی است که آن ها توصیف می کنند.

بیان پایگاه داده ای از نمادها دقیق تر خواهد بود؛ به عنوان مثال، نماد Mommy شامل تصاویر و احساس عشق، گرما، امنیت، ضربان قلب شناخته شده و غیره است. به همین دلیل است که تلاش برای ارتباط دادن یک تصویر با یک کلمه در زبان دوم، مانند برنامه رزتا استون، موفقیت نسبتا محدودی را نشان داده است.

پس از حدود یک سال گوش دادن، کودک شروع به صحبت می کند. این مرحله دوم یادگیری زبان مادری است. برای چند ماه، کودک قبل از شروع به تولید جملات، مراحل یک کلمه ای و دو کلمه ای را طی می کند. در این مرحله، کلمات به طور مستقیم به نمادهایی که توصیف می کنند، متصل می شوند.

برای بهتر شدن زبان انگلیسی خود بهتر است متن های انگلیسی بسیاری مطالعه کنید برای مثال اگر می خواهید زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید می توانید کپشن زیبای انگلیسی مطالعه کنید. خواندن کپشن زیبای انگلیسی وقتی شما در اینستاگرام اسکرول می کنید یکی از بهترین روش های یادگیری است.

کودکان و بزرگسالان به زبان نمادها فکر می کنند

بگذارید یادآوری کنم که هم کودکان و هم بزرگسالان به زبانی از نمادها فکر می کنند که به زبان بومی برنامه ریزی شده است در نتیجه این توهم را ایجاد می کند که ما به زبان بومی فکر می کنیم.

استیون پینکر، دانشمند بزرگ علوم شناختی در کتاب خود به نام “غریزه زبان: چگونه ذهن زبان را ایجاد می کند” می نویسد: ” زبان آموزان به زبان انگلیسی یا چینی یا آپاچی فکر نمی کنند؛ آن ها به زبان فکر می کنند (به نام ذهن)… دانستن یک زبان، پس دانستن این است که چگونه ذهن را به رشته هایی از کلمات ترجمه کنند و بالعکس.”

اسکن‌های مغزی نشان می‌دهد که در یک کودک دوزبانه، همه صداهای دو یا سه زبان کودک یک نقشه بزرگ مشترک دارند، کتابخانه‌ای از صداهای همه زبان‌ها. تمام زبان های خارجی که کودک یاد می گیرد برای او بومی است. به همین دلیل است که کودکان ذهنی را به راحتی به زبان اول یا دوم ترجمه می کنند و افکار خود را به صورت خودکار بیان می کنند.

نمیتوانیم تأیید کنیم که آموزش چند زبان به کودکان عملی صحیح است یا نه اما اگر می خواهید کودک شما زبان دوم یادبگیرید یا حداقل زمینه مناسبی برای یادگیری در آینده داشته باشد باید با او به زبان های مختلف صحبت کنید.

برای آموزش به کودکان بهتر است از آموزش های ناخودآگاه (که در جلوتر به آن اشاره می کنیم) استفاده کنید. زیرا آموزش های خودآگاه باعث ایجاد استرس و فشار روانی بر روی کودک می شوند.

برای آموزش های ناخودآگاه می توانید کارتون هایی به زبانی که دوست دارید بیاموزد برای او پخش کنید. یا حتی شعر و آهنگ های سرگرم کننده ی کودکانه به زبان دوم را برای او بخوانید.

توجه داشته باشید که بهترین راه برای آموزش کودکتان صحبت با او به زبان دوم یا صحبت بایکدیگر در اطراف او به زبان های دیگر است.

استبداد زبان مادری

دکتر نورمن دویج , دکتر و روانکاو کتاب خود را در سال 2008 منتشر کرد که در آن مفهوم شگفت انگیز و چشمگیری از استبداد زبان مادری را معرفی کرد .

به گفته N. Doidge , یادگیری زبان دوم , پس از پایان دوره بحرانی یادگیری زبان , دشوارتر است ; زیرا هرچه سن ما بالاتر می رود , زبان بومی ما بیشتر بر فضای نقشه زبانی تسلط پیدا می کند و رقابت با زبان دوم دشوار می شود .

در نتیجه استبداد زبان مادری اغلب بزرگسالان هنگام یادگیری یک زبان خارجی به ترجمه متقابل روی می آورند و این یک دستورالعمل برای شکست است .

وقتی بزرگسالان یک کلمه جدید را در یک زبان خارجی یاد می گیرند , ناخودآگاه آن را با یک کلمه مشابه در زبان مادری خود و نه با نمادی که توصیف می کنند , مرتبط می کنند .

زبان آموزان برای کمک به ایجاد یک سیستم زبان دوم به زبان مادری خود باز می گردند. اکثر معلمان این فرآیند ترجمه متقابل را طبیعی و اجتناب ناپذیر می پذیرند. با این حال، بررسی دقیق نحوه استفاده از زبان مادری در یادگیری زبان دوم تأثیر منفی این فرآیند به ظاهر طبیعی را آشکار می کند: به خاطر سپردن اطلاعات دو زبانه دشوارتر است.

بزرگسالان نمی توانند فرایندهایی را که کودکان در فراگیری زبان استفاده می کنند، تولید کنند.

بزرگسالان نمی توانند فرایندهایی را که کودکان هنگام یادگیری زبان اول و دوم و سوم استفاده می کنند، بازتولید کنند.

تمام شرکت های پیشرو در یادگیری زبان از ابزارهای مبتنی بر ترجمه استفاده می کنند که به زبان آموزان این نوید را می دهد که واژگان و عبارات را به راحتی به خاطر خواهند سپرد.

با این حال، وقتی مثال ابزاری مانند آنچه در بالا نشان داده شد را تجزیه و تحلیل می کنیم، متوجه می شویم که به خاطر سپردن اطلاعات دوزبانه بسیار دشوار است، زیرا هر زبانی که توسط بزرگسالان آموخته می شود و به صورت روان صحبت می شود، مرکز خاص خود را در مغز دارد که در فاصله مشخصی از مرکز زبان اصلی قرار دارد.

یکی دیگر از تاثیرات منفی استفاده از زبان بومی در ایجاد سیستم زبان دوم مربوط به این واقعیت است که بزرگسالان به تفکر به زبان بومی ادامه می دهند و سعی می کنند در زبان دوم صحبت کنند.

این کار بسیار دشوار است؛ اغلب بزرگسالان به این نتیجه اشتباه می رسند که قادر به یادگیری زبان دوم نیستند. همه بزرگسالان قادر به یادگیری زبان دوم هستند؛ برای دستیابی آسان به این هدف، باید از روش متفاوتی استفاده کنند.

بخش کوچکی از بزرگسالان (کمتر از 5٪) به نوعی (مکانیسم ناشناخته) توانایی تجسم کلمات نوشتاری و گفتاری را حفظ می کنند. این دسته از افراد از نظر عددی ناچیز، توانایی کودک را برای یادگیری زبان جدید بدون بازگشت به ترجمه به زبان مادری حفظ می کند. زبان شناسان طبیعی از این دسته کوچک از مردم می آیند و از مشکل ترجمه متقاطع یا “ظلم زبان مادری” که اکثر دانش آموزان خود با آن روبرو هستند کاملاً بی اطلاع هستند.

یک واقعیت خنده دار اما بسیار غم انگیز وجود دارد: من سعی کرده ام در بحث های حرفه ای با زبان شناسان، مساله انتقال متقابل را صد بار توضیح دهم و حتی یک زبان شناس هم آمادگی نداشته باشد که در یک بحث جدی در مورد این مساله شرکت کند. آن ها از این موضوع بی اطلاع هستند؛ مفهوم انتقال متقابل در نقطه کور آن ها قرار می گیرد و حتی با تصورات قبلی آن ها برای پذیرش وجود آن همخوانی ندارد.

چگونه توانایی ذاتی را در بزرگسالان برای یادگیری یک زبان خارجی بازیابی کنیم

تنها راهی که در حل مشکل و بازیابی توانایی ذاتی بزرگسالان برای یادگیری یک زبان خارجی خود را ثابت کرده است، ایجاد یک عادت جدید در انجام سه عمل همزمان با گوینده است: خواندن، گوش دادن و صحبت کردن به طور همزمان. این فعالیت سه عملی حجم کاری چالش برانگیزی را به مغز ارائه می کند و به طور خودکار ترجمه متقابل به زبان مادری را متوقف می کند. هنگامی که ترجمه متقاطع متوقف می شود، یک مرکز زبان خارجی در مغز یک بزرگسال تشکیل می شود زیرا نمادهای قدیمی که قبلاً با کلمات زبان مادری به هم متصل می شدند، اکنون دوباره به کلمات در زبان دوم متصل می شوند.

دو سیستم ذهن: سیستم یک و سیستم دو

برای توضیح اینکه چرا یک فرد بزرگ سال نمی تواند یک زبان خارجی را با استفاده از حافظه داری چرخشی با استفاده از اطلاعات دو زبانه یاد بگیرد، باید دو سیستم ذهن را به شما یادآوری کنم که توسط برنده جایزه نوبل، دانیل کانمن معرفی شد. ما آهسته و سریع فکر می کنیم زیرا ذهن دو سیستم متفاوت دارد.

سیستم یک به طور خودکار و سریع عمل می کند، بدون هیچ تلاشی و بدون هیچ حس کنترل ارادی. سیستم دو توجه خود را به فعالیت ذهنی پر تلاش اختصاص می دهد و در نتیجه کند است.

به عنوان مثال، به خاطر سپردن روتین به سیستم دون تعلق دارد، در حالی که بیان احساسات و افکار ما، یعنی گفتار، به سیستم یک تعلق دارد.

آموزش ناخودآگاه مهارت های زبان متعلق به سیستم یک است

اگر یک زبان خارجی را با هدف برقراری ارتباط در آن یاد می گیرید، باید آن را به عنوان System One توسعه دهید. به همین دلیل است که روش‌های مرسوم یادگیری یک زبان خارجی که متعلق به حفظ کردن است، باید با آموزش مهارت‌های زبانی ناخودآگاه جایگزین شود. آموزش بهترین جایگزین برای بزرگسالان است زیرا به سیستم یک تعلق دارد. رانندگی ماشین، اسکیت بازی، نواختن آلات موسیقی، مهارت‌های هنرهای رزمی یا صحبت کردن به یک زبان خارجی – همه این مهارت‌ها به عنوان سیستم یک آموزش داده می‌شوند. در طول آموزش تمام این مهارت ها، مغز الگوهایی را که می تواند بدون تلاش آگاهانه و با حداقل توجه انجام دهد، یعنی بدون زحمت، پیدا کرده و ثبت می کند.

کودکان از سیستم یک برای فراگیری زبان دوم و اول خود استفاده می کنند اما بزرگسال از سیستم دو.

برای یادگیری هرچه بهتر و سریع تر زبان باید آموزش خودآگاه را ترک و بیشتر از آموزش نا خودآگاه استفاده کنید. آموزش ناخودآگاه در سیستم یک وجود دارد. آموزش خودآگاه همواره همراه استرس و تلاش های بی فایده است. این درحالی است که آموزش ناخودآگاه با آرامش و راحتی بیشتر انجام می شود.

 

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا